بسم رب المهدی

 

بسم الله الرحمن الرحيم .... اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن .... صلواتك عليه وآله ... في هذه الساعه و في كل ساعه .... وليا و حافظا .... و قائدا و ناصرا .... و دليلا و عينا .... حتي تسكنه ارضك طوعا .... و تمتعه فيها طويلا

می آیی و سر شار از غرورمان می کنی

                         و سیراب از غروب ...

و آسمان لحظه لحظه تباهی را می نوشد ...

می آیی و غرق نفسهایت می شویم و پژواک تپش قلب

آینه را در هزار توی پنجره به نظاره می نشینیم.

قال رسول الله :  یَخرُجُ اُناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیُوَطِّئوُنَ لِلمَهدِیِّ سُلطَانَهُ    مردمی از مشرق زمین (ایران) قیام می کنند و زمینه سازان حکومت مهدی می گردند .بحار النوار ج 51 ص 87

مي خواهم غربتت را حکايت کنم؛ غربتي که دوازده قرن است ريشه دوانيده؛ غربتي که اشک آسمان و زمين را جاري ساخته؛ غربتي که حتي براي برخي محبانت، غريب و ناشناخته است؛ غربتي که اجداد طاهرينت پيش از تولد تو بر آن گريسته اند. متحيرم کدامين مصرع از اين مثنوي « هفتاد من کاغذ» را بازخواني کنم؟  کدام سطر، کدام صفحه و کدام فصل از مجلدات اين کتاب قطور را باز نويسم؟ من از تصوير اين غربت و غم ناتوانم. از کجا آغاز کنم؟ از خود بگويم يا از ديگران؟ از نسلهاي گذشته بگويم يا از نسل امروز؟ از دوستان شکوه کنم يا از دشمنان؟ از عوام گلايه کنم يا از خواص؟ از آناني بگويم که خاطر شريف تو را مي آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خونريز معرفي ميکنند؟ از آنها که چنان برق شمشيرت را به رخ مي کشند که حتي دوستانت را از ظهورت ميترسانند؟ از آنها که تو را به دور دستها تبعيد مي کنند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه هاي خويش فرا ميخوانند؟ از آن ها که همواره بر طبل نوميدي مي کوبند و زمان ظهورت را دور مي پندارند؟ از آنها که تو را آنگونه که خود مي پسندند- و نه آنگونه که هستي و ميخواهي – نشان مي دهند؟ آنها که غيبتت را به منزله «نبودنت» تلقي مي کنند؟ مولاي من... گويا همه چيز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانيد! لشکريان ابليس هم روز و شب در کارند. نمي دانم چه کساني واقعا تو را و ظهور تو را مي خواهند؟ خدا مي داند و تو! اما اين را ميدانم که پس از گذشت دوازده قرن از شروع غيبت، هنوز پيروز اين ميدان، ابليس و لشکريان انس و جن اويند که در کشاکش غيبت و ظهور، شب ظلماني غيبت را تا هم اکنون امتداد داده اند. از خود آغاز مي کنم که اگر هرکس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. ميخواهم به سوي تو برگردم. يقين دارم بر گذشته هاي پر از غفلتم کريمانه چشم مي پوشي؛ ميدانم توبه ام را قبول ميکني و با آغوش باز مرا میپذيري؛ ميدانم در همان لحظه ها، روزها و سالهاي غيبت هم برايم دعا مي کردي. من از تو گريزان بودم؛ اما تو هم چون پدري مهربان، دورا دور مرا زير نظر داشتي...

در انتظار ظهور

 

تاريخچه مسجد مقدس جمکران