( بخش اول )
خانواده
مهمترين نهاد اجتماعي و كوچكترين هسته
ي جامعه است كه از يك زن و مرد
و فرزندان آنان تشكيل مي شود . اساس و ركن اصلي خانواده به
عنوان زيربناي جامعه ، ازدواج است . بدون ترديد ازدواج
بزرگترين و مهمترين حادثه زندگي هر انسان است ، به طوري كه
موفقيت و يا شكست هر يك از زوجين مي تواند سرنوشت ساز باشد
. به همين جهت ازدواج بايد بر پايه
ي اصولي صحيح
صورت گيرد تا موجبات رشد و شكوفايي افراد و در نتيجه جامعه
را فراهم آورد . پس بر هر دختر و پسر
، لازم است كه
قبل از ازدواج در مورد انتخاب همسر آينده
ي خود اطلاعات
كافي كسب كنند و سپس اقدام به ازدواج نمايند .
ما در جوامع
مختلف و در جامعه ي
خود ، شاهد بسياري از ناسازگاريهاي
خانوادگي و از هم پاشيدگي ِ
خانواده ها هستيم كه مهمترين عوامل
آن ،
عدم شناخت و درك صحيح زن و مرد از يكديگر و در نتيجه داشتن
انتظارات و توقعات مبهم و غير واقع بينانه از يكديگر است .
اهميت و ضرورت ازدواج
ازدواج يك
پيمان مقدس است كه در ميان تمام اقوام و ملل و در تمام
زمانها و مكانها وجود داشته است . سنت ديرينه اي كه در آن
زن و مرد زندگي مشتركي را آغاز مي كنند و پيمان مي بندند
كه مُصاحب
، يار و غمخوار يكديگر را خوشبخت كنند ، خود و همديگر را
بهتر بشاسند . به يكديگر عشق بورزند و با ازدواج خود بر
تنهايي خويش پايان دهند .
ازدواج يك
نياز و خواست طبيعي زن و مرد است و همه مكاتب سالم در
جوامع بشري به ويژه مكاتب آسماني و خاصه دين مُبين
اسلام بر آن صحه نهاده و پيروان خود را به ازدواج دعوت و
ترغيب كرده است . پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله
مي فرمايد : هيچ بنايي در اسلام بنيانگذاري نشده است كه
نزد خداوند محبوبتر از ازدواج باشد .
بنابراين
فوايد بسياري بر ازدواج مترتـّب
است ، زيرا ازدواج از فطرت و آفرينش ويژه انسانها مايه مي
گيرد و از ضروريات زندگي انسان به شمار مي آيد .
هدف از ازدواج
ازدواج از
ضروريات زندگي انسان به شمار مي آيد و هدفها و نيازهاي بي
شماري را تأمين
مي كند . از جمله مهمترين هدف هاي ازدواج مي توان نيل به
آرامش و سكون ، بقاي نسل ، تكميل و تكامل ، سلامت و امنيت
اجتماعي و سرانجام تأمين
نيازهاي رواني ـ اجتماعي در فرد را نام برد
.
1ـ نيل به آرامش و سكون
مهمترين نيازي
كه بر اثر ازدواج تأمين
مي شود ، نياز به آرامش ،
امنيت و آسودگي است . اين نياز كه در سرشت آدمي ريشه دارد
به حدي حائز اهميت است كه خداوند متعال در بيان فلسفه
ازدواج در سوره روم ، آيه 21 چنين مي فرمايد : « يكي از
آيات الهي اين است كه براي شما از جنس خودتان جفتي را
بيافريد تا با او انس بگيريد و آرامش بيابيد و در بين شما
دوستي و مهرباني قرار داد ، و در اين امر براي افرادي كه
اهل تفكر باشند ، آيات و نشانه هايي وجود دارد .» بنابراين
قرار دادن زوج ( همسر ) براي هر فرد
، موجب آرامش و
امنيت خاطر است و ايجاد محبت و الفت بين زن و مرد در زندگي
خانوادگي نيز از نشانه هاي حكمت و رحمت پروردگار است
، در واقع
محيط خانه وسيله آرامش روحي زن و مرد
قرار داده شده است .
2-
تكميل و تكامل
هيچ انساني به
تنهايي كامل نيست ، به همين جهت پيوسته در جهت جبران نقص و
كمبود خويش تلاش مي كند . دختران و پسران جوان پس از دوران
بلوغ و جواني ضمن آنكه در صدد رسيدن به استقلال فكري هستند
براي جبران نواقص خود و تأمين
نيازهاي بي شمار خويش به سوي ازدواج سوق داده مي شوند ، و
با گزينش همسري شايسته موجبات رشد و تكامل خويش را فراهم
مي كنند . هنگامي كه فرد در كانون يك زندگي مشترك قرار مي
گيرد ، در سايه انس و الفت و محبت و روابط نزديك و صميمانه
، بيشتر احساس مسئوليت
مي كند ، استقلال مي يابد ، زندگي خويش را هدفدار مي كند و
از ثمرات كسب و كار و تلاش خود در واحد خانواده نوبنياد
خويش بهره مي گيرد .
در زندگي
زناشويي زن و مرد از تشويقها ، حمايتها ، رهنمودها و
كمكهاي يكديگر بهره مند مي گردند در برخورد با مسائل و
مشكلات زندگي از تعاون و همكاريهاي همسر خويش استمداد مي
جويند . به همين دليل برخورداري از همسري مؤمن و شايسته
يكي از بزرگترين نعمت هاي الهي است كه براي دنيا و آخرت
انسان سودمند خواهد بود .
3ـ
سلامت و امنيت اجتماعي
ازدواج و بناي
خانواده ،
يكي از ارزشمندترين و مقدس ترين
اقدامات براي هر انسان تلقي مي شود ، به گونه اي كه هيچ
اقدام اجتماعي ديگري را نمي توان از جهت ارزش با آن مقايسه
كرد . خانواده يك گروه و واحد اجتماعي است
که در برگيرنده
ي
بيشترين ، عميق ترين و اساسي ترين مناسبات انساني مي باشد
. ازدواج و تأسيس
كانون خانوادگي ،
براي سلامت ،
امنيت و سعادت اجتماع
، سودمند و ضروري است . هر گاه
جوان ها به موقع ازدواج كنند ، به كانون گرم خانواده دل
ببندد و بنياد خانواده مستحكم باشد ، به گونه اي قابل
ملاحظه از فسادها ، پليديها ، انحرافها
، بي بندو
باريها ،
قتل ها
و جنايت ها كاسته خواهد شد
4ـ
تأمين
نيازهاي رواني ـ اجتماعي
ازدواج از نظر
طبيعي براي انسان نوعي كمال محسوب مي شود و انسان بر اساس
قانون آفرينش و حكم فطرت ،
براي تأمين
نيازهاي مختلف رواني ـ اجتماعي خود و نيز براي بقاي نسل ،
آرامش جسم و روان و حل مشكلات گوناگون زندگي به ازدواج
نيازمند است .
ويژگيهاي لازم براي ازدواج
مشاوره هاي
خانوادگي و مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد كه بسياري از
مشكلات زن و شوهرها قابل پيش بيني و در نتيجه قابل جلوگيري
خواهد بود . اگر زن و مرد ، دختر و پسر قبل از ازدواج
آگاهي هاي لازم را درباره خود و همسري كه انتخاب مي كنند ،
داشته باشند . بنابراين آموزش پيش از ازدواج يك ضرورت مسلم
است كه دختر و پسر را براي مهمترين تصميم گيري و انتخاب در
زندگي شان و نيز فرايند دشوار و پيچيده و درعين حال مطلوب
و دلنشين ازدواج آماده مي كند تا با آگاهي ، دانش و بينش
كافي درباره خود و همسر آينده شان اقدام به ازدواج كنند و
از عهده نقش هاي خويش به عنوان زن و شوهر به خوبي برآيند .
دختر و پسري
كه مي خواهند ازدواج كنند بايد داراي شرايط لازم جسماني ،
رواني ، عقلي ، اجتماعي و اخلاقي باشند كه در زير ، هر يك
از اين ويژگيها مورد بحث و تحليل قرار خواهد گرفت.
1ـ رشد جسماني
در شناخت
ميزان رشد جسماني دختر و پسر ،
نه فقط بايد ارتباط و همبستگي ابعاد گوناگون رشد را در نظر
گرفت ، بلكه رابطه رشد جسماني با عوامل روان شناختي حائز
اهميت بسيار است . به بيان ديگر ،
بين رشد جسماني و سازگاريهاي
رواني -
اجتماعي ِ
فرد ارتباط نزديك وجود دارد. رشد جسمي
در ميزان و الگوي رشد جسماني ،
گوناگوني هاي بسياري را به
همراه دارد و اين حادثه بدون شك از نظر روان شناختي
مهمترين و معني دارترين حادثه اي است كه در طول فرايند رشد
جسماني اتفاق مي افتد .
2ـ رشد عقلي
رشد عقلي
، عبارت
است از مجموعه فعاليت هاي فرد كه به ادراك
، فهم ، تشكيل
مفاهيم ، بررسي معاني ، تفكر و تعقل ، پيش بيني و استنتاج
، برنامه ريزي ، تعيين هدف و انتخاب راهبردهاي
براي رسيدن به
هدف منتج مي شود
. انديشه ، ديدگاه و نگرش فرد نسبت به
زندگي جنبه عقلاني شخصيت فرد است .
رشد فكري پس
از بلو غ جسماني رو به تكامل مي رود . پس از بحرانهاي بلوغ
، فرد استعدادها ، تواناييها و امكانات محيطي خود را بهتر
مي شناسد و نسبت به شخصيت خود بيشتر آگاهي مي يابد . در
نتيجه تصميماتش بيشتر از عقل نشأت
مي گيرد تا از
احساسات .
حضرت علي (ع)
در تعريف عقل مي فرمايد : عقل آن چيزي است كه راه ضلالت را
از خوشبختي تمييز
مي دهد و عاقل كسي است كه هر كاري را در جاي خود انجام دهد
.
فردي كه از
رشد عقلي برخوردار است داراي ويژگي هاي زير مي باشد :
1)
از
مسائل درك و فهم بهتري دارد ، براي مثال مي داند كه چرا
ازدواج مي كند .
2)
در
زندگي داراي هدف است .
3) براي
رسيدن به هدف واهداف خود در زندگي برنامه ريزي مي كند .
4)
در تصميم گيري هاي خود بيشتر از
عقلش تبعيت مي كند تا از احساساتش .
5) انتظاراتش
از خود و ديگران واقع بينانه است .
6)
توانايي حل مساله را دارد ، يعني درباره
ي هر مسأله
مي انديشد و راه هاي حل آن را مورد ارزيابي قرار مي دهد .
7) از
خود و محيطش شناخت دارد .
8)
در مواجهه با مشكلات ،
موضع گيري هاي صحيح و اصولي دارد .يعني به جاي فرار از
مشكلات و يا ناديده گرفتن آنها سعي مي كند با آنها برخورد
اصولي كند .
9)
فردي مسئوليت
پذير است و مسئوليت
اعمال ،
رفتار و تصميماتش را بر عهده مي گيرد .
10) بر
رفتار كودكانه خويش غلبه كرده است و مطابق سن و رشد خود
عمل مي كند .
3ـ
رشد عاطفي
انسان موجود
چند بعدي و در عين حال بسيار پيچيده است . با تمامي ارزش
هايي كه براي عقل متصور است ، اما تمام سعادت بشر در گرو
تكامل عقل نيست ، بلكه سرمايه ي
مهم ديگري به نام عواطف و احساسات در انسان وجود دارد كه
به اندازه ي
عقل مهم است . انسان به كمك عقل و
عاطفه ( دوش به دوش هم ) راه تعالي و تكامل را طي مي كند .
رشد عاطفي و
احساسي از شرايط لازم براي ازدواج است و داراي محاسن و
مزاياي بسياري است :
1)
عواطف و احساسات ،
قدرت محركه ي
انسان مي باشد .
2)
عواطف و احساسات ،
عامل اتصال و پيوستگي و تلطيف انسانها
و جوامع است .
3)
مهر ،
محبت و عواطف از مهمترين عوامل موفقيت در زندگي زناشويي
است .
فرد برخوردار
از رشد عاطفي ، مهار احساسات منفي و مثبت خود را در دست
دارد . او در ابراز خشم و ترس ، گريه و شادي ، محبت و غيره
در محدوده ي
مورد قبول جامعه عمل مي كند ، نه
همانند يك كودك .
رشد عاطفي نيز
مانند رشد عقلي به سن تقويمي نيست ، بلكه به ميزان يادگيري
، تجارب فرد و از همه مهمتر درتعامل
عاطفي كودك با والدين و ديگر بزرگسالان آموخته مي شود .
رشد عاطفي مانند رشد جسماني از لحظه
ي تولد آغاز مي
شود و حتي رفتار عاطفي كودك در هنگام تولد مشاهده مي گردد
و بر اثر تعامل با خانواده و ديگر افراد در جامعه رشد مي
كند ؛ پس اكتسابي است .
4ـ رشد اجتماعي
رشد اجتماعي
، رابطه
ي
نزديكي با رشد عقلي و رشد عاطفي دارد . انسان داراي چهار
دنياي اجتماعي است : خانواده ، مدرسه ، شغل و دوستان كه
فرد را بايد از نظر اجتماعي در آنها مورد ارزيابي و بررسي
قرار داد . فردي كه از رشد اجتماعي برخوردار است روابط
اجتماعي را بهتر درك مي كند ، به ديگران احترام مي گذارد ،
حقوق ديگران را محترم مي شمارد و
نقش ، وظايف و مسئوليت
هاي مربوط به خويش را به نحو احسن انجام مي دهد
. چنين فردي
محيط زندگي و اجتماع خويش را خوب مي شناسد ، به ارزش ها و
فرهنگ جامعه احترام مي گذارد و رفتار خويش را با ارزش ها و
رفتار مطلوب در خانواده ، مدرسه و جامعه تطابق مي دهد ؛
ضمن آن كه در فعاليت هاي اجتماعي مشاركت دارد و مسؤليت هاي
اجتماعي را مي پذيرد . امام صادق (ع) مي فرمايد : « كسي كه
ازدواج مي كند بايد همسرش را اكرام كند .» يعني به او
احترام بگذارد و گرامي اش بدارد .
به بيان كوتاه
، فردي
كه از رشد اجتماعي برخوردار است :
1) در
فعاليت هاي مختلف درگير است .
2)
وظايف و مسئوليت
هاي خويش را انجام مي دهد .
3) توانايي
ايجاد ارتباط اجتماعي با ديگران را داراست .
4)
مسئوليت
پذير است .
5)
در
برخورد با افراد ديگر رفتار سازگارانه اي دارد .
6)
در موقعيت هاي مختلف
، متناسب با
آنها عمل مي كند .
رشد اجتماعي
نيز اكتسابي است و فرد مهارت هاي مربوط به آن را در خانه ،
مدرسه و اجتماع فرا مي گيرد .
5 -
رشد
اخلاقي
از شرايط لازم
براي ازدواج ،
رشد اخلاقي است . اخلاق يعني خودنظمي
در اعمال و رفتاري كه در آن رفاه فرد و ديگران هر دو
مراعات شود .
اخلاق
، مجموعه اي از
آداب و رسوم ،
عادات و الگوهاي رفتاري است كه با معيارهاي مطلوب گروهي كه
انسان با آن زندگي مي كند تطابق دارد .
روابط در
زندگي زناشويي همانند هر ارتباط اجتماعي ديگرِ
بين انسانها ،
با در نظر گرفتن ارزش هاي اخلاقي و
معنوي زن و مرد است كه منجر به سعادت و معنويت زندگي آنان
مي گردد .
اخلاق عبارت
از آن چيزي است كه بايد باشد . علماي اخلاق و انبياي
الهي ،
جامعه را از آنچه كه هست به سوي آنچه كه بايد باشد ، سوق
مي دهند . پيامبر گرامي ما مي فرمايد : « من براي تكميل
اصول اخلاق و فضيلت برانگيخته شده
ام . بسياري از امور و مسائل
زندگي زناشويي در چهارچوب اخلاق و فضايل اخلاقي قابل حل
است و هر اندازه زن و شوهر متخلق به اخلاق و رفتار پسنديده
مانند صداقت و گذشت ، درستي و فداكاري و ... باشند ، زندگي
شان از سلامت و آرامش بيشتري برخوردار خواهد بود .
اخلاق آموختني
است و يادگيري ارزش هاي اخلاقي از سه طريق اتفاق مي افتد :
1) پاداش
و تنبيه
2)
تقليد ناخودآگاه از افرادي كه فرد با آنها زندگي كرده است
و ايده
آلهاي او را تشكيل مي دهند .
3)
از طريق تفكر . انديشه و تعمق درباره
ي پي آمدهاي
رفتار و نتايج رعايت اصول اخلاقي در موقعيت هاي مختلف .
امام صادق (ع)
در كتاب الاخلاق مي فرمايد : « براي اقدام به هر كاري به
كارگيري فكر و انديشه و مطالعه جوانب مختلف آن و مال
انديشي شرط موفقيت و پيروزي است .
»
بنابراين ترديد نيست كه
اخلاق را بايد يكي از مهمترين معيارها و شرايط ازدواج
محسوب داشت .
( بخش دوم )
تفاهم در زندگي زناشويي
تفاهم
، عبارت است از
همديگر را فهميدن و درك كردن . در زندگي براي نيل به تفاهم
، بايد
عوامل و شرايطي مهيا باشد كه قبل از ازدواج
، زن و مرد با
توجه و عنايت كافي به
آنها زمينه ي
تفاهم هر چه بيشتر را در زندگي فراهم
آورند . پس دختر و پسر براي نيل به توافق و تفاهم در
ازدواج بايد داراي ويژگيها و شرايطي براي ازدواج باشند .
عوامل مؤثر در تفاهم و توافق در
ازدواج
ايمان و اعتقادات مذهبي
زن و مرد يك
عمر شريك هم در زندگي هستند و اكثر اوقات را با هم مي
گذرانند ، پس تحت تأثير
عقايد ،
افكار ،
رفتار و اخلاق يكديگر قرار خواهند گرفت . بدون ترديد مرد
يا زن ِ
معتقد و ديندار نه تنها همسر خود را به دينداري ، تقوا و
عمل صالح تشويق مي كند ، بلكه مي تواند فضاي خانواده را به
محيطي امن و دور از گناه تبديل كند . علاوه بر اين همسر با
ايمان و با تقوا از هر جهت قابل اعتماد و براي تربيت
فرزندان شايسته تر است .
تحصيلات
تشابه تحصيلي
، يكي از عوامل مهم در ايجاد
تفاهم بين زن و مرد است ، ضمن آنكه علم و دانش به خودي خود
يك مزيت و كمال مطلوب براي انسان محسوب مي شود . زن و مردي
كه يكديگر را بهتر درك كنند ، بيشتر قادر خواهند بود با
يكديگر ارتباط برقرار كنند و طبيعتاً وظايف و مسئوليت
هاي خويش را بهتر انجام مي دهند و در تعليم و تربيت
فرزندان خويش از تفاهم و توافق بيشتري برخوردارند . هر چند
كه تحصيلات به خودي خود نمي تواند عقل و درايت كافي
را در زندگي
تضمين كند ، ولي به هر حال تشابه در سواد و تحصيلات زن و
مرد ،
عامل مؤثري در تفاهم بين آن دو به حساب مي آيد .
سن
تناسب سن
، ميان
زن و مرد ، آن دو را از نظر نيازها و علائق به هم نزديكتر
مي كند و طبيعتاً در چنين شرايطي توقعات و انتظاراتشان از
يكديگر واقع بينانه تر خواهد بود .
در مورد تناسب سني ، معمولاً توصيه مس شود كه زن حدود دو
تا چهار سال از مرد كوچكتر باشد . كارشناسان خانواده براي
دختران سنين 22ـ 20 سال و براي پسران 26ـ 24 سال را توصيه
مي كنند . به هر حال بايد توصيه داشت كه رشد عقلي ، عاطفي
، اجتماعي و اخلاقي الزاماً با سن تقويمي و شناسنامه اي
هماهنگ نيست ،
به همين جهت نيز تناسب در سن را نبايد يك شرط ضروري و
الزامي براي تفاهم بين زن و مرد در نظر گرفت ، مشروط بر آن
كه عوامل ديگري كه از ويژگي هاي يك فرد رشد يافته است ،
مورد توجه قرار گيرد .
زمينه هاي تربيتي و فرهنگي خانواده
تحقيقات نشان
مي دهد كه يکي
از مهمترين عوامل در ايجاد تفاهم بين
دختر و پسر ، تشابه در زمينه هاي تربيتي و فرهنگي خانواده
هاي آن دو است . رفتار ،
اكتسابي است و خانواده هميشه مهمترين و
مستحكم ترين نهاد تربيتي فرد است . بسياري از عادات ، سلوك
، رفتار و اخلاق فرد حتي آداب غذا خوردن ، معاشرت ، حرف
زدن و بسياري از ارزش هاي فرد در زندگي
، در بستر
خانواده آموخته مي شود . بنابراين تشابه در وضعيت تربيتي و
فرهنگي خانواده ي
دختر و پسر،
از اهميت برخوردار است و عدم تشابه يا تضاد در شيوه هاي
تربيتي در دو خانواده ،
مي تواند منشاء
بسياري از اختلافات و درگيري هاي زن و مرد در زندگي
زناشويي شود .
در بين
ِعوامل مؤثر
در طلاق ،
اختلاف و تفاوت در زمينه هاي فرهنگي و
تربيتي خانواده ي
زن و مرد ،
از فراواني بالايي برخوردار بوده است.
وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي خانواده
كارشناسان
خانواده توصيه مي كنند كه خانواده دختر و پسر از نظر طبقه
و وضع اقتصادي ـ اجتماعي مشابه باشند تا سازگاري بيشتري را
در كنار هم تجربه كنند . لكن اين مسأله
عموميت ندارد و هستند افرادي كه با وجود تفاوت در طبقه
اجتماعي و ثروت و دارايي در كنار هم زندگي سعادتمندي را مي
گذرانند . بنابراين آنچه براي سازگاري زن و مرد مهمتر و
مؤثرتر است كمالاتي از قبيل ايمان و تقوا ، اخلاق و رفتار
نيك ، هوش و درايت و تربيت و اصالت خانوادگي است .
تناسب و تفاهم به جاي تطابق و تشابه
زن ومرد از
نظر عواطف و احساسات و سليقه و رفتار نمي توانند به يك
وحدت دست يابند و تطابق و يكي بودن مطرح نيست ، بلكه مراد
توافق كلي زن و مرد در مسائل مختلف زندگي است كه زيربناي
آن تفكر و انديشه است . هيچ دو نفري صد در صد مثل هم
نيستند و هيچ دختر يا پسري با فتوكپي خويش ازدواج نمي كند
، لكن هر اندازه نقاط مشترك و تشابه بين دختر و پسر بيشتر
باشد احتمال بهتر زيستن و سازگاري آنان بيشتر خواهد بود .
در عين حال كه زندگي هاي زناشويي نيز همانند افراد با
يكديگر متفاوت است و زندگي هر زن و مرد بي همانند و در نوع
خود بي نظير است . زن و مرد بايد به رغم تفاوتهاي فردي خود
كه حاصل عوامل ارثي ، محيطي و رشد در طول زمان است يكديگر
را درك كنند ، زبان يکديگر
را بفهمند ، تفاوت در سليقه ها را بشناسند و يكديگر را آن
گونه كه هستند بپذيرند .
پس هر دختر و
پسري كه مي خواهند با يكديگر ازدواج كنند بايد با تكيه بر
توان عقلي و قدرت انديشيدن خود معيارهاي اصولي
ِِ همانندي را در نظر بگيرند و
با توجه به نقاط مشترك و تشابه بيشتر ، همسر خويش را
برگزينند ،
با او پيمان ازدواج ببندند و براي يك زندگي سازنده ، شاد و
سعادتمند بر خداوند توكل كنند .
اساس حفظ
روابط در زندگي زناشويي و خانوادگي ، پيروي از ارزش هاي
اخلاقي است و نه صرفاً اتكاء به امتيازات و حقوقي كه قانون
براي مرد و زن يا فرزندان در نظر گرفته است . بحراني كه در
جوامع امروز زندگي زناشويي ،
كيان خانواده و حتي جوامع را تهديد مي كند ، عمدتاً معلول
فقدان اخلاق و ارزشهاي اخلاقي است .
از جلوه هاي
تفاهم در خانواده و زندگي زناشويي
، روحيه گذشت و عفو ، شكيبايي و
بردباري ، صميميت و صداقت ، حُسن
خـُلق و
پذيرش ، تكريم و تواضع ، محبت و روابط مطلوب و سازنده زن و
مرد است .
به خلق و لطف
توان كرد صيدِ
اهل نظر
به دام و دانه نگيرند مرغ دانا را
به اميد اينکه همه ي جوانان
براي تشکيل زندگي مشترک با توکل به خدا ، برترين گزينه را
انتخاب کنند .
|