ويژگيها و شرايط لازم دختر و پسر براي ازدواج

 

( بخش اول )

خانواده مهمترين نهاد اجتماعي و كوچكترين هسته ي جامعه است كه از يك زن و مرد و فرزندان آنان تشكيل مي شود . اساس و ركن اصلي خانواده به عنوان زيربناي جامعه ، ازدواج است . بدون ترديد ازدواج بزرگترين و مهمترين حادثه زندگي هر انسان است ، به طوري كه موفقيت و يا شكست هر يك از زوجين مي تواند سرنوشت ساز باشد . به همين جهت ازدواج بايد بر پايه ي اصولي صحيح صورت گيرد تا موجبات رشد و شكوفايي افراد و در نتيجه جامعه را فراهم آورد . پس بر هر دختر و پسر ، لازم است كه قبل از ازدواج در مورد انتخاب همسر آينده ي خود اطلاعات كافي كسب كنند و سپس اقدام به ازدواج نمايند .

ما در جوامع مختلف و در جامعه ي خود ، شاهد بسياري از ناسازگاريهاي خانوادگي و از هم پاشيدگي ِ خانواده ها هستيم كه مهمترين عوامل آن ، عدم شناخت و درك صحيح زن و مرد از يكديگر و در نتيجه داشتن انتظارات و توقعات مبهم و غير واقع بينانه از يكديگر است .

اهميت و ضرورت ازدواج

ازدواج يك پيمان مقدس است كه در ميان تمام اقوام و ملل و در تمام زمانها و مكانها وجود داشته است . سنت ديرينه اي كه در آن زن و مرد زندگي مشتركي را آغاز مي كنند و پيمان مي بندند كه مُصاحب ، يار و غمخوار يكديگر را خوشبخت كنند ، خود و همديگر را بهتر بشاسند . به يكديگر عشق بورزند و با ازدواج خود بر تنهايي خويش پايان دهند .

ازدواج يك نياز و خواست طبيعي زن و مرد است و همه مكاتب سالم در جوامع بشري به ويژه مكاتب آسماني و خاصه دين مُبين اسلام بر آن صحه نهاده و پيروان خود را به ازدواج دعوت و ترغيب كرده است . پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد : هيچ بنايي در اسلام بنيانگذاري نشده است كه نزد خداوند محبوبتر از ازدواج باشد .

بنابراين فوايد بسياري بر ازدواج مترتـّب است ، زيرا ازدواج از فطرت و آفرينش ويژه انسانها مايه مي گيرد و از ضروريات زندگي انسان به شمار مي آيد .

هدف از ازدواج

ازدواج از ضروريات زندگي انسان به شمار مي آيد و هدفها و نيازهاي بي شماري را تأمين مي كند . از جمله مهمترين هدف هاي ازدواج مي توان نيل به آرامش و سكون ، بقاي نسل ، تكميل و تكامل ، سلامت و امنيت اجتماعي و سرانجام تأمين نيازهاي رواني ـ اجتماعي در فرد را نام برد .

1ـ نيل به آرامش و سكون

مهمترين نيازي كه بر اثر ازدواج تأمين مي شود ، نياز به آرامش ، امنيت و آسودگي است . اين نياز كه در سرشت آدمي ريشه دارد به حدي حائز اهميت است كه خداوند متعال در بيان فلسفه ازدواج در سوره روم ، آيه 21 چنين مي فرمايد : « يكي از آيات الهي اين است كه براي شما از جنس خودتان جفتي را بيافريد تا با او انس بگيريد و آرامش بيابيد و در بين شما دوستي و مهرباني قرار داد ، و در اين امر براي افرادي كه اهل تفكر باشند ، آيات و نشانه هايي وجود دارد .» بنابراين قرار دادن زوج ( همسر ) براي هر فرد ، موجب آرامش و امنيت خاطر است و ايجاد محبت و الفت بين زن و مرد در زندگي خانوادگي نيز از نشانه هاي حكمت و رحمت پروردگار است ، در واقع محيط خانه وسيله آرامش روحي زن و مرد قرار داده شده است .

2-  تكميل و تكامل

هيچ انساني به تنهايي كامل نيست ، به همين جهت پيوسته در جهت جبران نقص و كمبود خويش تلاش مي كند . دختران و پسران جوان پس از دوران بلوغ و جواني ضمن آنكه در صدد رسيدن به استقلال فكري هستند براي جبران نواقص خود و تأمين نيازهاي بي شمار خويش به سوي ازدواج سوق داده مي شوند ، و با گزينش همسري شايسته موجبات رشد و تكامل خويش را فراهم مي كنند . هنگامي كه فرد در كانون يك زندگي مشترك قرار مي گيرد ، در سايه انس و الفت و محبت و روابط نزديك و صميمانه ، بيشتر احساس مسئوليت مي كند ، استقلال مي يابد ، زندگي خويش را هدفدار مي كند و از ثمرات كسب و كار و تلاش خود در واحد خانواده نوبنياد خويش بهره مي گيرد .

در زندگي زناشويي زن و مرد از تشويقها ، حمايتها ، رهنمودها و كمكهاي يكديگر بهره مند مي گردند  در برخورد با مسائل و مشكلات زندگي از تعاون و همكاريهاي همسر خويش استمداد مي جويند . به همين دليل برخورداري از همسري مؤمن و شايسته يكي از بزرگترين نعمت هاي الهي است كه براي دنيا و آخرت انسان سودمند خواهد بود .

3ـ سلامت و امنيت اجتماعي

ازدواج و بناي خانواده ، يكي از ارزشمندترين و مقدس ترين اقدامات براي هر انسان تلقي مي شود ، به گونه اي كه هيچ اقدام اجتماعي ديگري را نمي توان از جهت ارزش با آن مقايسه كرد . خانواده يك گروه و واحد اجتماعي است که در برگيرنده ي بيشترين ، عميق ترين و اساسي ترين مناسبات انساني مي باشد . ازدواج و تأسيس كانون خانوادگي ، براي سلامت ، امنيت و سعادت اجتماع ، سودمند و ضروري است . هر گاه جوان ها به موقع ازدواج كنند ، به كانون گرم خانواده دل ببندد و بنياد خانواده مستحكم باشد ، به گونه اي قابل ملاحظه از فسادها ، پليديها ، انحرافها ، بي بندو باريها ، قتل ها و جنايت ها كاسته خواهد شد

4ـ تأمين نيازهاي رواني ـ اجتماعي

ازدواج از نظر طبيعي براي انسان نوعي كمال محسوب مي شود و انسان بر اساس قانون آفرينش و حكم فطرت ، براي تأمين نيازهاي مختلف رواني ـ اجتماعي خود و نيز براي بقاي نسل ، آرامش جسم و روان و حل مشكلات گوناگون زندگي به ازدواج نيازمند است .

ويژگيهاي لازم براي ازدواج

مشاوره هاي خانوادگي و مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد كه بسياري از مشكلات زن و شوهرها قابل پيش بيني و در نتيجه قابل جلوگيري خواهد بود . اگر زن و مرد ، دختر و پسر قبل از ازدواج آگاهي هاي لازم را درباره خود و همسري كه انتخاب مي كنند ، داشته باشند . بنابراين آموزش پيش از ازدواج يك ضرورت مسلم است كه دختر و پسر را براي مهمترين تصميم گيري و انتخاب در زندگي شان و نيز فرايند دشوار و پيچيده و درعين حال مطلوب و دلنشين ازدواج آماده مي كند تا با آگاهي ، دانش و بينش كافي درباره خود و همسر آينده شان اقدام به ازدواج كنند و از عهده نقش هاي خويش به عنوان زن و شوهر به خوبي برآيند .

دختر و پسري كه مي خواهند ازدواج كنند بايد داراي شرايط لازم جسماني ، رواني ، عقلي ، اجتماعي و اخلاقي باشند كه در زير ، هر يك از اين ويژگيها مورد بحث و تحليل قرار خواهد گرفت.

1ـ رشد جسماني

در شناخت ميزان رشد جسماني دختر و پسر ، نه فقط بايد ارتباط و همبستگي ابعاد گوناگون رشد را در نظر گرفت ، بلكه رابطه رشد جسماني با عوامل روان شناختي حائز اهميت بسيار است . به بيان ديگر ، بين رشد جسماني  و سازگاريهاي رواني - اجتماعي ِ فرد ارتباط نزديك وجود دارد. رشد جسمي در ميزان و الگوي رشد جسماني ، گوناگوني هاي بسياري را به همراه دارد و اين حادثه بدون شك از نظر روان شناختي مهمترين و معني دارترين حادثه اي است كه در طول فرايند رشد جسماني اتفاق مي افتد .

2ـ رشد عقلي

رشد عقلي ، عبارت است از مجموعه فعاليت هاي فرد كه به ادراك ، فهم ، تشكيل مفاهيم ، بررسي معاني ، تفكر و تعقل ، پيش بيني و استنتاج ، برنامه ريزي ، تعيين هدف و انتخاب راهبردهاي براي رسيدن به هدف منتج مي شود . انديشه ، ديدگاه و نگرش فرد نسبت به زندگي جنبه عقلاني شخصيت فرد است .

رشد فكري پس از بلو غ جسماني رو به تكامل مي رود . پس از بحرانهاي بلوغ ، فرد  استعدادها ، تواناييها و امكانات محيطي خود را بهتر مي شناسد و نسبت به شخصيت خود بيشتر آگاهي مي يابد . در نتيجه تصميماتش بيشتر از عقل نشأت مي گيرد تا از احساسات .

حضرت علي (ع) در تعريف عقل مي فرمايد : عقل آن چيزي است كه راه ضلالت را از خوشبختي تمييز مي دهد و عاقل كسي است كه هر كاري را در جاي خود انجام دهد .

فردي كه از رشد عقلي برخوردار است داراي ويژگي هاي زير مي باشد :

1)     از مسائل درك و فهم بهتري دارد ، براي مثال مي داند كه چرا ازدواج مي كند .

2)     در زندگي داراي هدف است .

3)  براي رسيدن به هدف واهداف خود در زندگي برنامه ريزي مي كند .

4) در تصميم گيري هاي خود بيشتر از عقلش تبعيت مي كند تا از احساساتش .

5)  انتظاراتش از خود و ديگران واقع بينانه است .

6) توانايي حل مساله را دارد ، يعني درباره ي هر مسأله مي انديشد و راه هاي حل آن را مورد ارزيابي قرار مي دهد .

7)  از خود و محيطش شناخت دارد .

8) در مواجهه با مشكلات ، موضع گيري هاي صحيح و اصولي دارد .يعني به جاي فرار از مشكلات و يا ناديده گرفتن آنها سعي مي كند با آنها برخورد اصولي كند .

9) فردي مسئوليت پذير است و مسئوليت اعمال ، رفتار و تصميماتش را بر عهده مي گيرد .

10)  بر رفتار كودكانه خويش غلبه كرده است و مطابق سن و رشد خود عمل مي كند .

رشد عاطفي

انسان موجود چند بعدي و در عين حال بسيار پيچيده است . با تمامي ارزش هايي كه براي عقل  متصور است ، اما تمام سعادت بشر در گرو تكامل عقل نيست ، بلكه سرمايه ي مهم ديگري به نام عواطف و احساسات در انسان وجود دارد كه به اندازه ي عقل مهم است . انسان به كمك عقل و عاطفه ( دوش به دوش هم ) راه تعالي و تكامل را طي مي كند .

رشد عاطفي و احساسي از شرايط لازم براي ازدواج است و داراي محاسن و مزاياي بسياري است :

1) عواطف و احساسات ، قدرت محركه ي انسان مي باشد .

2) عواطف و احساسات ، عامل اتصال و پيوستگي و تلطيف انسانها و جوامع است .

3) مهر ، محبت و عواطف از مهمترين عوامل موفقيت در زندگي زناشويي است .

فرد برخوردار از رشد عاطفي ، مهار احساسات منفي و مثبت خود را در دست دارد . او در ابراز خشم و ترس ، گريه و شادي ، محبت و غيره در محدوده ي مورد قبول جامعه عمل مي كند ، نه همانند يك كودك .

رشد عاطفي نيز مانند رشد عقلي به سن تقويمي نيست ، بلكه به ميزان يادگيري ، تجارب فرد و از همه مهمتر درتعامل عاطفي كودك با والدين و ديگر بزرگسالان آموخته مي شود . رشد عاطفي مانند رشد جسماني از لحظه ي تولد آغاز مي شود و حتي رفتار عاطفي كودك در هنگام تولد مشاهده مي گردد و بر اثر تعامل با خانواده و ديگر افراد در جامعه رشد مي كند ؛ پس اكتسابي است .

4ـ رشد اجتماعي

رشد اجتماعي ، رابطه ي نزديكي با رشد عقلي و رشد عاطفي دارد . انسان داراي چهار دنياي اجتماعي است : خانواده ، مدرسه ، شغل و دوستان كه فرد را بايد از نظر اجتماعي در آنها مورد ارزيابي و بررسي قرار داد . فردي كه از رشد اجتماعي برخوردار است روابط اجتماعي را بهتر درك مي كند ، به ديگران احترام مي گذارد ، حقوق ديگران را محترم مي شمارد و نقش ، وظايف و مسئوليت هاي مربوط به خويش را به نحو احسن انجام مي دهد . چنين فردي محيط زندگي و اجتماع خويش را خوب مي شناسد ، به ارزش ها و فرهنگ جامعه احترام مي گذارد و رفتار خويش را با ارزش ها و رفتار مطلوب در خانواده ، مدرسه و جامعه تطابق مي دهد ؛ ضمن آن كه در فعاليت هاي اجتماعي مشاركت دارد و مسؤليت هاي اجتماعي را مي پذيرد . امام صادق (ع) مي فرمايد : « كسي كه ازدواج مي كند بايد همسرش را اكرام كند .» يعني به او احترام بگذارد و گرامي اش بدارد .

به بيان كوتاه ، فردي كه از رشد اجتماعي برخوردار است :

1)  در فعاليت هاي مختلف درگير است .

2) وظايف و مسئوليت هاي خويش را انجام مي دهد .

3)  توانايي ايجاد ارتباط اجتماعي با ديگران را داراست .

4) مسئوليت پذير است .

5)     در برخورد با افراد ديگر رفتار سازگارانه اي دارد .

6) در موقعيت هاي مختلف ، متناسب با آنها عمل مي كند .

رشد اجتماعي نيز اكتسابي است و فرد مهارت هاي مربوط به آن را در خانه ، مدرسه و اجتماع فرا مي گيرد .

5 -  رشد اخلاقي

از شرايط لازم براي ازدواج ، رشد اخلاقي است . اخلاق يعني خودنظمي در اعمال و رفتاري كه در آن رفاه فرد و ديگران هر دو مراعات شود .

اخلاق ، مجموعه اي از آداب و رسوم ، عادات و الگوهاي رفتاري است كه با معيارهاي مطلوب گروهي كه انسان با آن زندگي مي كند تطابق دارد .

روابط در زندگي زناشويي همانند هر ارتباط اجتماعي ديگرِ بين انسانها ، با در نظر گرفتن ارزش هاي اخلاقي و معنوي زن و مرد است كه منجر به سعادت و معنويت زندگي آنان مي گردد .

اخلاق عبارت از آن چيزي است كه بايد باشد . علماي اخلاق و انبياي الهي ، جامعه را از آنچه كه هست به سوي آنچه كه بايد باشد ، سوق مي دهند . پيامبر گرامي ما مي فرمايد : « من براي تكميل اصول اخلاق و فضيلت برانگيخته شده ام . بسياري از امور و مسائل زندگي زناشويي در چهارچوب اخلاق و فضايل اخلاقي قابل حل است و هر اندازه زن و شوهر متخلق به اخلاق و رفتار پسنديده مانند صداقت و گذشت ، درستي و فداكاري و ... باشند ، زندگي شان از سلامت و آرامش بيشتري برخوردار خواهد بود .

اخلاق آموختني است و يادگيري ارزش هاي اخلاقي از سه طريق اتفاق مي افتد :

1)  پاداش و تنبيه

2) تقليد ناخودآگاه از افرادي كه فرد با آنها زندگي كرده است و ايده آلهاي او را تشكيل مي دهند .

3) از طريق تفكر . انديشه و تعمق درباره ي پي آمدهاي رفتار و نتايج رعايت اصول اخلاقي در موقعيت هاي مختلف .

امام صادق (ع) در كتاب الاخلاق مي فرمايد : « براي اقدام به هر كاري به كارگيري فكر و انديشه و مطالعه جوانب مختلف آن و مال انديشي شرط موفقيت و پيروزي است . »

بنابراين ترديد نيست كه اخلاق را بايد يكي از مهمترين معيارها و شرايط ازدواج محسوب داشت .


( بخش دوم )

تفاهم در زندگي زناشويي

تفاهم ، عبارت است از همديگر را فهميدن و درك كردن . در زندگي براي نيل به تفاهم ، بايد عوامل و شرايطي مهيا باشد كه قبل از ازدواج ، زن و مرد با توجه و عنايت كافي به آنها زمينه ي تفاهم هر چه بيشتر را در زندگي فراهم آورند . پس دختر و پسر براي نيل به توافق و تفاهم در ازدواج بايد داراي ويژگيها و شرايطي براي ازدواج باشند . 

عوامل مؤثر در تفاهم و توافق در ازدواج

ايمان و اعتقادات مذهبي

زن و مرد يك عمر شريك هم در زندگي هستند و اكثر اوقات را با هم مي گذرانند ، پس تحت تأثير عقايد ، افكار ، رفتار و اخلاق يكديگر قرار خواهند گرفت . بدون ترديد مرد يا زن ِ معتقد و ديندار نه تنها همسر خود را به دينداري ، تقوا و عمل صالح تشويق مي كند ، بلكه مي تواند فضاي خانواده را به محيطي امن و دور از گناه تبديل كند . علاوه بر اين همسر با ايمان و با تقوا از هر جهت قابل اعتماد و براي تربيت فرزندان شايسته تر است .

تحصيلات

تشابه تحصيلي ، يكي از عوامل مهم در ايجاد تفاهم بين زن و مرد است ، ضمن آنكه علم و دانش به خودي خود يك مزيت و كمال مطلوب براي انسان محسوب مي شود . زن و مردي كه يكديگر را بهتر درك كنند ، بيشتر قادر خواهند بود با يكديگر ارتباط برقرار كنند و طبيعتاً وظايف و مسئوليت هاي خويش را بهتر انجام مي دهند و در تعليم و تربيت فرزندان خويش از تفاهم و توافق بيشتري برخوردارند . هر چند كه تحصيلات به خودي خود نمي تواند عقل و درايت كافي را در زندگي تضمين كند ، ولي به هر حال تشابه در سواد و تحصيلات زن و مرد ، عامل مؤثري در تفاهم بين آن دو به حساب مي آيد .

سن

تناسب سن ، ميان زن و مرد ، آن دو را از نظر نيازها و علائق به هم نزديكتر مي كند و طبيعتاً‌ در چنين شرايطي توقعات و انتظاراتشان از يكديگر واقع بينانه تر خواهد بود . در مورد تناسب سني ، معمولاً توصيه مس شود كه زن حدود دو تا چهار سال از مرد كوچكتر باشد . كارشناسان خانواده براي دختران سنين 22ـ 20 سال و براي پسران 26ـ 24 سال را توصيه مي كنند . به هر حال بايد توصيه داشت كه رشد عقلي ، عاطفي ، اجتماعي و اخلاقي الزاماً با سن تقويمي و شناسنامه اي هماهنگ نيست ، به همين جهت نيز تناسب در سن را نبايد يك شرط ضروري و الزامي براي تفاهم بين زن و مرد در نظر گرفت ، مشروط بر آن كه عوامل ديگري كه از ويژگي هاي يك فرد رشد يافته است ، مورد توجه قرار گيرد .

زمينه هاي تربيتي و فرهنگي خانواده

 تحقيقات نشان مي دهد كه يکي از مهمترين عوامل در ايجاد تفاهم بين دختر و پسر ، تشابه در زمينه هاي تربيتي و فرهنگي خانواده هاي آن دو است . رفتار ، اكتسابي است و خانواده هميشه مهمترين و مستحكم ترين نهاد تربيتي فرد است . بسياري از عادات ، سلوك ، رفتار و اخلاق فرد حتي آداب غذا خوردن ، معاشرت ، حرف زدن و بسياري از ارزش هاي فرد در زندگي ، در بستر خانواده آموخته مي شود . بنابراين تشابه در وضعيت تربيتي و فرهنگي خانواده ي دختر و پسر، از اهميت برخوردار است و عدم تشابه  يا تضاد در شيوه هاي تربيتي در دو خانواده ، مي تواند منشاء بسياري از اختلافات و درگيري هاي زن و مرد در زندگي زناشويي شود .

در بين ِعوامل مؤثر در طلاق ، اختلاف و تفاوت در زمينه هاي فرهنگي و تربيتي خانواده ي زن و مرد ، از فراواني بالايي برخوردار بوده است.

وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي خانواده

 كارشناسان خانواده توصيه مي كنند كه خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادي ـ اجتماعي مشابه باشند تا سازگاري بيشتري را در كنار هم تجربه كنند . لكن اين مسأله عموميت ندارد و هستند افرادي كه با وجود تفاوت در طبقه اجتماعي و ثروت و دارايي در كنار هم زندگي سعادتمندي را مي گذرانند . بنابراين آنچه براي سازگاري زن و مرد مهمتر و مؤثرتر است كمالاتي از قبيل ايمان و تقوا ، اخلاق و رفتار نيك ، هوش و درايت و تربيت و اصالت خانوادگي است .

تناسب و تفاهم به جاي تطابق و تشابه

زن ومرد از نظر عواطف و احساسات و سليقه و رفتار نمي توانند به يك وحدت دست يابند و تطابق و يكي بودن مطرح نيست ، بلكه مراد توافق كلي زن و مرد در مسائل مختلف زندگي است كه زيربناي آن تفكر و انديشه است . هيچ دو نفري صد در صد مثل هم نيستند و هيچ دختر يا پسري با فتوكپي خويش ازدواج نمي كند ، لكن هر اندازه نقاط مشترك و تشابه بين دختر و پسر بيشتر باشد احتمال بهتر زيستن و سازگاري آنان بيشتر خواهد بود . در عين حال كه زندگي هاي زناشويي نيز همانند افراد با يكديگر متفاوت است و زندگي هر زن و مرد بي همانند و در نوع خود بي نظير است . زن و مرد بايد به رغم تفاوتهاي فردي خود كه حاصل عوامل ارثي ، محيطي و رشد در طول زمان است يكديگر را درك كنند ، زبان يکديگر را بفهمند ، تفاوت در سليقه ها را بشناسند و يكديگر را آن گونه كه هستند بپذيرند .

پس هر دختر و پسري كه مي خواهند با يكديگر ازدواج كنند بايد با تكيه بر توان عقلي و قدرت انديشيدن خود معيارهاي اصولي ِِ همانندي را در نظر بگيرند و با توجه به نقاط مشترك و تشابه بيشتر ، همسر خويش را برگزينند ، با او پيمان ازدواج ببندند و براي يك زندگي سازنده ، شاد و سعادتمند بر خداوند توكل كنند .

اساس حفظ روابط در زندگي زناشويي و خانوادگي ، پيروي از ارزش هاي اخلاقي است و نه صرفاً اتكاء به امتيازات و حقوقي كه قانون براي مرد و زن يا فرزندان در نظر گرفته است . بحراني كه در جوامع امروز زندگي زناشويي ، كيان خانواده و حتي جوامع را تهديد مي كند ، عمدتاً معلول فقدان اخلاق و ارزشهاي اخلاقي است .

از جلوه هاي تفاهم در خانواده و زندگي زناشويي ، روحيه گذشت و عفو ، شكيبايي و بردباري ، صميميت و صداقت ، حُسن خـُلق و پذيرش ، تكريم و تواضع ، محبت و روابط مطلوب و سازنده زن و مرد است .

به خلق و لطف توان كرد صيدِ اهل نظر                         به دام و دانه نگيرند مرغ دانا را

به اميد اينکه همه ي جوانان براي تشکيل زندگي مشترک با توکل به خدا ، برترين گزينه را انتخاب کنند .