علت شهادت امام حسين و علت ترغيب ائمه ( ع )
به اقامه عزاى حسينى

با دو سؤال مواجه خواهيم شد و خوب است كه جواب اينها را قبلا بدانيم كه هم خود ما روشن باشيم و هم از عهده جواب برآئيم . يكى اينكه چرا امام حسين شهيد شد ؟ ديگر اينكه چرا ائمه دين دستور دادند كه عزاى امام حسين هميشه اقامه شود و در نتيجه ما وقتها و عمرها و پولها و نيروها و انرژيها هر سال در دو ماه محرم و صفر و بلكه در غير اين دو ماه صرف كنيم . راجع به قسمت اول بايد بگوئيم در اين زمينه خيلى حرفها گفته شده . دشمنان گفته اند امام حسين قصد حكومت داشت و كشته شد , هدف شخصى داشت و نرسيد . دوستان نادان گفته اند كشته شد كه گناهان امت بخشيده شود . جنبه آسمانى و خيالى به قضيه دادند , آن را گفتند كه نصارى درباره مسيح گفته بودند .
حقيقت همان است كه خود امام حسين فرمود در مواردى از قبيل : ما خرجت اشرا و لا بطرا . . . الا ترون ان الحق لا يعمل به , و ان الباطل لا يتناهى عنه , ليرغب المؤمن فى لقاء الله محقا . . . ايها الناس من رأى سلطانا جائرا . . .
در قسمت دوم هم بايد گفت تكاليف شرعى بدون حكمت نيست . منظور اين نبوده كه همدردى و تسليتى باشد براى خاندان پيغمبر , به قول روضه خوان ها زهرا را خوشحال بكنيم . خيال مى كنيم هر اندازه ما گريه كنيم تسلى خاطر بيشترى براى حضرت رسول و حضرت زهرا هست . چقدر در اين صورت ما حضرت رسول و حضرت زهرا و حضرت امير را كه هميشه آرزوى شهادت مى كشيدند و فخر خود مى دانستند كوچك كرده ا يم و خيال مى كنيم هنوز هم بعد از هزار و سيصد و بيست سال در حال جزع و فزع مى باشند . بلكه مقصود اينست كه داستان كربلا به صورت يك مكتب تعليمى و تربيتى هميشه زنده بماند . در حقيقت جواب سؤال اول اگر درست داده شود جواب سؤال دوم هم معلوم مى گردد . در [ ( لؤلؤ و مرجان] ( صفحه 3 از[ ( كامل الزيارة] ( نقل مى كند كه حضرت صادق عليه السلام به عبدالله بن حماد بصرى فرمود ( 1 ) : بلغنى ان قوما يأتونه - يعنى الحسين عليه السلام - من نواحى الكوفة و ناسا من غيرهم و نساء يندبنه و ذلك فى النصف من شعبان , فمن بين قارء يقرأ , و قاص يقص , و نادب يندب , و قائل يقول المراثى . فقلت له : نعم , جعلت فداك قد شهدت بعض ما تصف , فقال : الحمد الله الذى جعل فى الناس من يفدالينا و يمدحنا و يرثى علينا , و جعل عدونا من يطعن عليهم من قرابتنا أو من غيرهم يهددونهم و يقبحون ما يصنعون . ( 1 ) ايضا در صفحه 38 نقل مى كند : ان القتل الحسين حرارة فى قلوب المؤمنين لا يبرد ابدا . پس معلوم مى شود فلسفه اين كار تهديد دشمن و تقبيح كارهاى آنها است , تحسين اين دسته و تشويق به اين نوع كار و تقبيح آن دسته و ايجاد نفرت[ نسبت به] آن نوع كار . ( 1 ) البته حضرت زهرا خوشحال مى شود اما از باب اينكه نيت و هدف حضرت زهرا و حضرت رسول و حضرت امير و حضرت امام حسين همه يكى است و آن يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة است . البته خوشحال مى شود كه به وسيله ذكر فرزندش حسين مردم در دنيا و آخرت سعادتمند شوند , مردم در همان راهى حركت كنند كه فرزندش حسين حركت كرده است .
بعد از مردن معاويه از امام حسين بيعت خواستند . در منزل حاكم مدينه حاضر شد و بيعت نكرد . روز بعد مروان حكم در ميان كوچه آن حضرت را ديد و به عنوان نصيحت از آن حضرت خواست كه بيعت كند . حضرت فرمود : و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد . روى اين كلمه : براع مثل يزيد بايد دقت كرد . معلوم مى شود خصوصيتى در يزيد است كه حتى در معاويه هم نبود . از نظر عوام شيعه فرقى بين يزيد و غير يزيد نيست زيرا همه باطل و غاصب بوده اند . ولى حقيقت اينست كه فرق است بين آنها , زيرا از غاصب تا غاصب فرق است .
اميرالمؤمنين هنگامى كه مردم خواستند با عثمان بيعت كنند فرمود : لقد علمتم انى احق الناس بها من غيرى ووالله لاسلمين ما سلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الا على خاصة التماسا لاجر ذلك و فضله و زهدا فيما تنا فستموه من زخرفه و زبرجه در موقع بيعت با ابى بكر هم فرمود : شقوا امواج الفتن بسفن النجاة ( 1 ) . . . الى آخره . پس فرق است بين غاصبى كه ولو براى مصلحت شخصى خودش باشد حافظ و نگهبان عموم باشد و غير آن . اما يزيد با همه اسلاف فرق داشت به ترتيبى كه قبلا گذشت .
قبلا در ضمن احوال ابن زياد و يزيد گفتيم كه يك علت اين فاجعه و اين آتش كه اول دامن خود آنها را گرفت اين بود كه جوان و ناآزموده بودند .
شاعر عرب مى گويد :
ان الشباب و الفراغ و الجدة { مفسدة للمرء اى مفسدة ( 1 ) مسئله گريه بر سيد الشهداء يكى از مسائل مربوط به سيد الشهداء مسئله گريه است . بايد مسئله گريه و خنده از چند نظر[ بررسى شود] : يكى از نظر اينكه از مختصات و اعراض خاصه انسان به شمار رفته اند . ديگر از نظر علل و مبادى جسمى و روحى . سوم از نظر آثار و عوارض جسمى و روحى . چهارم از نظر اخلاقى و عقيده علماء اخلاق و آداب . پنجم از نظر آثار اجتماعى خنده و گريه . ششم انواع خنده ها و گريه ها و آيا همه خنده ها خوب است و همه گريه ها بد يا نه ؟ و اينكه نوع گريه بر امام حسين لذتبخش است و به قلب صفا و روشنى مى دهد . و بايد مقايسه اى شود بين مكتب امام حسين و مكتبهاى خنده و كمدى , و اشاره اى شود به فيلمهاى كمدى و فيلمهاى تراژدى و اشعارى كه شعراى ما در باب گريه و مدح آن گفته اند مثل اينكه : گريه بر هر درد بى درمان دوا است { چشم گريان چشمه فيض خداست در همه اينها بحث شود .
خنده و گريه مظهر شديدترين حالات احساسى انسان است . آنوقتى كه كسى بتواند مالك خنده و گريه مردمى بشود , به حقيقت مالك قلب آنها شده و با عواطف آنها بازى مى كند . كارهاى قلبى غير از كارهاى عقلى است . تا كنون با قلبهاى مردم از راه گريه[ بر] سيد الشهدا بازى شده بدون اينكه تحت كنترل عقل بيايد و هدف داشته باشد . تنها هدف داشتن كافى نيست , نظم و سازمان هم لازم است .
در مجله راديو ايران شماره 70 , مقاله اى به قلم دكتر حسن علوى ( مرز دانش ) كه سخنرانى او است در[ برنامه] مرزدانش درباره اشك چشم دارد كه خالى از فائده نيست . در آنجا مى گويد : اشك تمساح دروغ است .
مى گويد[ : ( دارون] ( در كتاب[ ( بيان احساسات و تأليمات در انسان و حيوان 1890 ميلادى] ( , نوشته است كه فيل تحت تأثير احساسات مى گويد ولى اين موضوع به هيچ وجه هنوز تأييد نشده است . مى گويد : خنده انواع و اقسام دارد : خنده محبت , خنده تمسخر , خنده شادى , خنده تأثر يا خشم , گريه هم همه جا از اثر اندوه و غم نيست و براى همه اتفاق افتاده و چشيده اند لذت گريه شوق را , و منظره اشك شوق يكى از بهترين مناظر است . سخن را به اين شعر حافظ ختم مى كند : دل بسى خون به كف آورد ولى ديده بريخت { الله الله كه تلف كرد و كه اندوخته بود ؟ شاعر عرب مى گويد : اگر اشك نبود سرزمين[ ( وداع] ( آتش مى گرفت ( كليله و دمنه ) . سعدى مى گويد : بگذار تا بگريم چون . . . حافظ مى گويد : دل سنگين تو را اشك من آورد به راه { سنگ را سيل تواند به لب دريا برد

تحريف كلمه , تحريف حادثه امام حسين
. . . حادثه امام حسين , هم مشمول تحريف ظاهرى و لفظى و پيكرى شده و هم تحريف معنوى ولبى و باطنى در آن راه يافته است . در اين مبحث مى توان مفصل سخن گفت[ همانطور كه در يادداشتهاى[ ( تحريفات در واقعه تاريخى كربلا] ( كه در همين كتاب خواهد آمد و نيز در سخنرانيهايى تحت همين عنوان كه در جلد اول اين مجموعه به چاپ رسيده سخن گفته شده است] .

امام حسين ميان قيام عليه خلفا و عليه اسلام تجزيه كرد - اثر قيام حسينى
يكى از بزرگترين آثار قيام حسينى اين بود كه مجزا كرد بين قيام عليه خلفا و قيام عليه اسلام را , همانطورى كه قبلا گفتيم اگر امام حسين عليه يزيد قيام نمى كرد ممكن بود خرابكاريها و سوء سياست يزيد منجر به قيامى از طرف عناصرى بشود كه به اسلام هم علاقه اى نداشتند . اكنون مى گوئيم اگر چه در تاريخ اسلام قيامهاى زيادى مى بينيم كه عليه دستگاه خلفا است و در عين حال جنبه حمايت از اسلام را دارد مثل قيام ايرانيان عليه امويان , ولى بايد دانست كه اين امام حسين بود كه اولين بار قيام دسته جمعى مسلحانه عليه دستگاه خلافت كرد و او بود كه حساب اسلام را از حساب متصديان امر جدا كرد بلكه راه قيام عليه دستگاه را از نظر اسلامى باز كرد و قيام آن حضرت نمونه و سرمشق ديگران قرار گرفت , ديگر نقش خلفا به عنوان حاميان اسلام باطل شد , اسلام در طرف مخالف قرار گرفت .
قبل از امام حسين هم قيامهائى فردى يا دسته جمعى انجام شد . آنها يا مسلحانه و فردى بود يا جمعى و غير مسلحانه . ولى قيام و شورش دسته جمعى و مسلحانه را امام حسين آغاز كرد . ( قيام عليه عثمان نيز نوعى تفكيك بين اسلام و خلافت بود ) .
مقام خلافت در آنروز عاليترين مقام روحانى و سياسى بود و چنانكه مى دانيم باز هم تا اندازه اى خلفاى عباسى مقام روحانى خود را حفظ كردند و كسى كه اين قسمت را براى آخرين بار درهم شكست كه ديگر بپا نخاست خواجه نصيرالدين طوسى بود كه از علماء بزرگ شيعه است . خواجه با هلاكو همكارى كرد براى اينكه دستگاه جبار خلافت را از ميان بردارد . اما سعدى در مرثيه مقام خلافت مى گويد : آسمان را حق بود گر خون ببارد بر زمين { از براى قتل مستعصم امير المؤمنين معلوم مى شود سعدى هم حتى[ تحت] تأثير جلال روحانى مقام خلافت بوده .


[ - 1 به من خبر رسيده كه در نيمه شعبان گروهى از نواحى كوفه و مردمى ديگر بر سر مزار حسين ( ع ) مىآيند و نيز زنانى كه براى آنحضرت نوحه گرى مى كنند , و عده ا ى قرآن مى خوانند و پاره اى حوادث كربلا را بيان مى كنند و دسته اى نوحه گرى مى كنند و گروهى ديگر مرثيه مى خوانند . عرض كردم : فدايت شوم آرى من نيز پاره اى از آنچه فرمودى ديده ام . فرمود : سپاس خداى را كه در ميان مردم گروهى را قرار داد كه به نزد ما مىآيند و ما را مى ستايند و براى ما مرثيه مى خوانند , و دشمنان ما را كسانى قرار داد كه بر ايشان خرده مى گيرند از خويشان ما يا غير آنها , آنان را تهديد مى كنند و اعمال ايشان را زشت مى شمرند] .
[ - 1 در حاشيه اين پاراگراف استاد شهيد نوشته اند] : آيا منظور از عزادارى همدردى و تسليت است ؟ ! و يا منظور بردن ثواب است ؟ ! در صورتى كه خود ثواب و كار درست و معقول , داراى مصلحت ذاتى است . پس نخست بايد ببينيم كه آن مصلحت ذاتى كه در سلسله علل حكم است چيست تا نوبت برسد به ثواب كه در سلسله معلولات حكم است .
1 - نهج البلاغه , خطبه[ 5 ترجمه : اى مردم امواج آشوبها را با كشتيهاى نجات در هم بشكنيد] .
[ - 1 ترجمه : جوانى و بيكارى و ثروت مفسده بزرگى براى آدمى است] .