دست نوشته ای از شهید چمران ، نیم ساعت قبل از شهادت

  ای حیات با تو وداع می کنم ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوه ها و آسمان ها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم ...

ای پا های من سریع و توانا باشید . ای دست های من قوی و دقیق باشید . ای چشمان من تیز بین و هوشیار باشید . ای قلب من این لحظات آخر را تحمل کن ، ای نفس مرا ذلیل و ضعیف مگذار ، تا چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده و صبور باش . به شما قول می دهم که بیش از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی ، آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سنگین و سخت را دریافت کنید ، من چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم _ آرامش عبدی _ دیگر شما را زحمت نخواهم داد . دیگر شب و روز شما را استسمار نخواهم کرد ، دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد ، دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد ، شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد ، از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد ، از بی غذایی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد ، آرام و آسوده برای همیشه در بستر نرم خاک آسوده خواهید بود و ...

اما این لحظات حساس ، لحظات وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقاء پروردگار ، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد ...

خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را بر روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راه ها بسته است و هیچ راهی جزء ذلت و ضعف و نکبت باقی نمانده است ، می توان دست به این باب شهادت زد و پیروز مندانه و پر افتخار به وصول خدا رسید .