زيارت خانهاش را فريضه كرد بر شما مردمان كه قبلهاش ساخت
براي همگان، و آمدنگاه مسلمانان، تا بدان درآيند چون
چارپايان و بدان پناه برند چون كبوتران، و دو نشانه براي
دينداران. فروتني برابر عظمت او، و اعتراف به عزّ او؛ و از
آفريدگانش آن را گزيد كه چون دعوت او شنيد در گوش كشيد، و
به جان و دل خريد. اينان به راه افتادند، و پا بر جاي پاي
پيامبران نهادند، و چون فرشتگان گرد عرش بر پاي بندگي
ايستادند. بر سودهاي روز بازار عبادت هر دم فزودند، و به
هنگام تشريف، مغفرت او را از يكديگر ربودند. خدا كعبه را
براي اسلام نشان، و براي پناهندگان خانه امان ساخت، رفتن
به سوي خانه را واجب گرداند، و حق آن را بشناساند و بندگان
را به زيارت آن خواند كه فرمود: «بر هر كس كه تواند، زيارت
خانه واجبي از سوي خداي بيشريک است، و آن كه سر باز زند
خدا از جهانيان بينياز است.» (1)
نميبينيد خداي سبحان، پيشينيان از آدم (ع) تا پسينيان
از اين عالم را آزمود ـ به حرمت نهادن ـ سنگهايي بيزيان
و سود، كه نبيند و نتواند شنود. پس خدا آن را خانه با
حرمت خود ساخت و براي فراهم آمدن و عبادت مردمانش پرداخت.
پس آن خانه را در سنگلاخي نهاد از همه سنگستانهاي زمين
دشوارتر، و ريگزاري؛ رويش آن از همه كمتر. به درهاي از
ديگر درهها تنگتر، ميان كوههايي سخت و ريگهايي نرم
دشوار گذر، و چشمههايي که آب آن كم و جدا از هم، كه شتر
در آنجا فربه نشود و اسب و گاو و گوسفند علف نيايد.
پس آدم و فرزندان او را فرمود تا روي بدان خانه دارند ـ
و با حرمتش شمارند ـ پس خانه براي آنان جايگاهي گرديد كه
سود سفرهاي خود را در آن بردارند و مقصدي كه بارهاي خويش
در آن فرود آرند. دلها در راه ديدار آن شيدا، از دشتهايي
بي آب و گياه، و مغاك درههاي ژرف و جزيرههاي از يكديگر
جدا، در پهنه دريا تا از روي خواري شانههاشان را
بجنبانند و گرداگرد خانه كلمه تهليل بر زبان رانند، و بر
گامها روند دوان، خاك آلود و مو پريشان.
جامهها را به يك سو انداخته، و با واگذاشتن موها خلقت
نيكوي خود را زشت ساخته. آزمايشي بزرگ و امتحاني دشوار و
آزمودني آشكار براي پديد آمدن نافرمان از فرمانبردار. خدا
زيارت خانه را موجب رحمت خود فرمود، و وسيله رسيدن به بهشت
نمود.
و اگر خداي سبحان ميخواست خانه با حرمت و عبادتگاه با
عظمت خود را ميان باغستانها نهد و جويبار، و در زمين نرم
و هموار، و درختستانهاي از هم ناگسسته، و ميوهها در
دسترس و عمارتها در هم و دهستانها به يكديگر پيوسته،
ميان گندمزارهاي نيكو . باغهاي سرسبز تازه رو و زمينهاي
پر گياه گرداگرد او، و بقعههاي پر باران و باغستانهاي
خرم، و راههاي آبادان، پاداش كم بود و آزمايش ناچيز هم،
و اگر بنيادي كه پايه آن بناست، و سنگهايي كه خانه
بدانها برپاست، از زمرد سبز بود و ياقوت سرخ فام، و با
روشني و درخشش تمام، از راه يافتن دو دلي در سينهها
ميكاست، و كوشش شيطان را از دلها دور ميكرد، و شك و
ترديد از مردمان برميخاست. ليكن خدا بندگانش را به گونه
گون سختيها ميآزمايد، و با مجاهدتها به بندگيشان
وادار مينمايد، و به ناخوشايندها آزمايششان ميكند تا
خودپسندي را از دلهاشان بزدايد، و خواري و فروتني را در
جانهاشان جايگزين فرمايد، و آن را درهايي سازد گشاده به
بخشش او، و وسيلههايي آماده براي آمرزش او.(2)
|