عوامل اخلاقي و رواني
بسياري از كساني كه ازدواجشان ناموفق
بوده ، علت جدايي خود را عدم توافق اخلاقي ذكر كرده
اند. هر چند ممكن است اين دليل، سرپوشي براي سايرعوامل
باشد ، ولي واقعيت اين است كه نداشتن توافق اخلاقي
شديدترين ضربه را به پيكر خانواده مي زند . عوامل
اخلاقي و رواني در ازدواج به دو دسته تقسيم مي شوند :
الف) عوامل توفيق و حفظ زناشويي
1-حوصله و بردباري: كساني كه در
قبال مسائل خانوادگي واختلافات ِبين خود و همسرشان
حوصله به خرج نمي دهند و با بروز هر اختلاف كوچكي ،
عكس العمل شديدي نشان مي دهند، زندگي زناشويي را به
سوي ناسازگاري و اختلاف شديدتر مي رانند .
2-صداقت :
صداقت اساس زندگي خانوادگي است . چنانچه
زن و شوهر مطالبي را از هم پنهان كنند يا دروغ بگويند
، اعتماد و اطمينان آنان از يكديگر سلب مي شود
ودرادامه زندگي با مشكل مواجه مي گردند .3-خلوص :منظور
از خلوص، سادگي ، پاكي و بي آلايشي رفتار است . اگر
بين زن و شوهر ريا و تظاهر حكمفرما باشد ، زندگي صفا و
صميمت خود را از دست خواهد داد .
4-مهرباني :
زن و شوهر بايد يكديگر را دوست داشته،
نسبت به هم مهربان و در غم و رنج يكديگر شريك و ياريگر
هم باشند .5-از خود گذشتگي: زن و شوهر بايد در
مقابل يكديگر گذشت داشته باشند و وضعيراپيش نياورند كه
با لجاجت ، زندگي را به كام خود تلخ كنند.
6-صميميت:
صميمت حالتي است كه در آن، بين زن و
شوهر دورنگي نباشد و آنچه از هم در دل دارند بگويند و
غمخوار يكديگر باشند و در اين زمينه از صميم قلب عمل
كنند . صميمت آيينه اي است كه آنچه در ذهن و رفتار است
در آن منعكس مي شود . صميميت با ملايمت همراه است و
حتياگراعتراض با صميميت و احترامهمراهباشد ، مشكلي
ايجاد نخواهد كرد زيرا آنها با يكديگر منافاتي ندارند
.
7-اعتماد و اطمينان
:عدم وجود اعتماد در زندگي از مهمترين
دلايل بروز نابساماني است . بنابراين رفتارها و حركاتي
كه ممكن است از طرفين سلب اعتماد كند ، بايد كنترل شود
تا زوجين از جميع جهات نسبت به يكديگر تفاهم كامل
داشته باشند .8-نظم و انضباط:عدم رعايت نظم و
انضباط در امور داخلي خانه از موارد اختلاف انگيز است
. زن يا شوهري كه نظافت و بهداشت خانه را رعايت نكند ،
مورد اعتراض قرار مي گيرد . اگر هر دو بي نظم باشند ،
زمينه اعتراض كمتر به وجود مي آيد.9-همكاري:همكاري
داراي دو جنبه فكري و عملي است . اموري مانند شستن
ظروف و البسه ، خريد لوازم مورد نياز ، جارو كردن و
امثال آن ، به عنوان جنبه عملي همكاري مطرح اند و
همفكري براي رفع مشكلات و گرفتاريهاي مالي ، بررسي ِ
امور مربوط به فرزندان ، طراحي برنامه هاي كوتاه يا
بلند مدت براي زندگي و مشابه آن ، مربوط به جنبه فكري
همكاري مي باشند . زن و شوهر بايد در هر دو زمينه با
هم همكاري نمايند.
10- سازگاري :وضعيت خانواده ممكن
است در شرايط مختلف از نظر روحي و رواني و رفاه و
آسايش دگرگوني هايي داشته باشد . در تلاطم زندگي ،
چنانچه زوجين قدرت سازگاري داشته باشند و بتوانند خود
را با شرايط تطبيق دهند ، بقاي خانواده تضمين مي شود .
11-تعهد:
زن و مردي كه عقد ازدواج بسته اند ، بايد
به تعهدات خود پايبند بوده و همواره در نظر داشته
باشند كه سرپيچي از تعهدات زندگي زناشويي ، عواقب
بديرابه دنبالخواهد داشت.12-سخاوت:خسيس بودن هر
يك از زوجين ادامه زندگي را مشكل مي كند . مرد بايد در
اقتصاد خانواده ، ميانه روي را اختيار كند و همسر خود
را نيز در هزينه هاي زندگي به اعتدال توصيه نمايد و در
اين زمينه با هم هماهنگ شوند . دادن هديه به يكديگر به
مناسبت هاي مختلف ، محبت و گرمي خانواده را افزايش مي
دهد و موجب استحكام پايه هاي زندگي زناشويي مي گردد .
13- وفاداري نسبت به هم:
آنچه زن و شوهر بايد تا آخر عمر آن را
مـَد نظر داشته باشند ، رعايت حقوق همسر است . همسران
متعهد تا پايان عمر از وظايفي كه نسبت به همسر خود
پذيرفته اند ، شانه خالي نمي كنند . 14-احساس
مسئوليت :هريك از زوجين بايد نسبت به وظايفي كه در
رابطه با خانواده به عهده دارند ، احساس مسئوليت كنند
.
15-
انعطاف پذيري :با انعطاف پذيري ،
زن و مرد مي توانند در جهات و ابعاد مختلف ، مشكلات را
كاهش دهند و از دامن زدن به اختلاف ها جلوگيري نمايند
.
ب) وجوهي از اختلاف هاي زناشويي :
1 - اختلاف در خواسته ها:زندگي زن
و شوهري كه خواسته هاي غير واقعي و متفاوت از
يكديگردارند ، رو به نابساماني مي رود . از اين رو ،
زوجين بايد خواسته هاي خود را هماهنگ نمايند .2-اختلاف
در سليقه ها و علاقه ها: وجود اختلاف سليقه و
علاقه در افراد ، طبيعي است و چنانچه در زندگي زناشويي
، اين اختلاف موجب هماهنگي بين زن و شوهر شود ، زندگي
آرامي به وجود مي آيد .
3-
اختلاف در ديدگاه ها و آرزوها :انسان
موجودي است با آرزوهاي نامحدود ، چنانچه زن و شوهري با
ديدگاه هاي مختلف و آرزوهاي متفاوت كه احتمال حصول به
آنها كم باشد ، نتوانند در زندگي زناشويي خود هماهنگي
ايجاد كنند ، زندگي شاد و موفقي نخواهند داشت .4- اختلاف
در خـُلق و خو: بعضي از افراد بسيار خشن، متكبر،
خودخواه و از خود راضي اند و برخي روحيه اي گرم
دارند، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند.
بنابراين توافق اخلاقي،در صدر عوامل وشرايطِانتخاب
همسر قرار دارد .
5-
اختلاف در ميزان هوش: اختلاف فاحش
ِ سطح هوشِهمسران نسبت به يكديگر ممكن است در زندگي
مشكلاتي ايجاد نمايد .6- اختلاف در ابعاد معنوي:مرد
و زني كه از نظر رعايت و پايبندي به امور معنوي متفاوت
هستند ، زندگي بي دغدغه اي نخواهند داشت . بنابراين در
امر ازدواج ، بايد بُعد اعتقادي بهويژه جنبه هاي معنوي
آن مورد توجه خاص قرار گيرد و از طـُرق مختلف اطمينان
به پايبندي طرف مقابل احراز شود .
عوامل اقتصادي
عوامل اقتصادي مي توانند عامل اختلاف در
زندگي زناشويي باشند و مهمترين آنها عبارتند از :
الف ) مسكن :
هر خانواده اي به يك واحد مسكوني مستقل
نياز دارد. قبل از ازدواجنيزبايداينمسئله حل شود .
آنچه مهم است ، استقلال در مسكن است ولو اجاره
آپارتماني 50 يا 60 متري يا كوچكتر، زوجين بايد سعي
كنند حتي الامكان جدا از پدر و مادر زندگي نمايند .
بعضي از زوجين اصرار دارند كه با پدر و مادر و يا
اقوام ديگرشان در يك خانه زندگي كنند و برخي حتي،آن را
جزء شرايط ازدواج قرار مي دهند . در اين مورد بايد
بررسي لازم به عمل آيد و به اين مسئله توجه شود كه در
نهايت ، چنين برنامه اي به ناراحتي و اختلاف منجر نشود
.
ب) وسايل زندگي :
برابر رسم معمول ، دختر جهيزيه اي با خود
به خانه بخت مي برد . چنانچه شوهر مقدار جهيزيه را
دستاويزي براي تحقير همسرش قرار دهد ، زمينه ناسازگاري
ايجاد خواهد شد . درست است كه اقتصاد،نقش بسياري در
زندگي دارد ، ولي نبايد اساس و پايه زندگي زناشويي
قرار گيرد .
بعضي خانواده ها با وسايل عادي مانند
يخچال ، تلويزيون ، فرش معمولي و ساير وسايل مورد نياز
، زندگي را مي گذرانند . ولي برخي ديگر،زندگي لوكس و
مرفهي دارند و هميشه از آخرين مدلِ لباس ، اتومبيل،
مبلمان ، فرشهاي گرانبها، وسايل خارجي و تجهيزات
تفريحي و ورزشي استفاده مي نمايند . دختر و پسر جواني
كه در دو زندگي متفاوت بزرگ شده اند ، به ندرت مي
توانند با هم سازش كنند . پسر جواني كه درآمد كافي
براي تهيه وسايل لوكس براي دختري از خانواده اي مرفه
را ندارد ، دير يا زود مورد اهانت و اعتراض همسر خود
قرار مي گيرد . بنابراين قبل از ازدواج ، در انتخاب
همسر بايدبهشرايط زندگي طرف مقابل توجهشود .
ج) هزينه هاي رفاهي و معيشتي :
در جامعه ما معمولاً تأمين هزينه زندگي
به عهده شوهر است . بعضي از دختران ملاك ازدواج را
ميزان درآمد پسر قرار مي دهند تا بتوانند هزينه هاي
زندگي را در سطح عالي تأمين نمايد . گاه توقع زياد
موجب مي شود كه پسر با وجود داشتن شرايط مناسباز
ازدواج منصرف شود . بنابراين دختر و پسر قبل از
ازدواج بايد شرايط شغلي، درآمد و توقع همسر خود را در
نظر بگيرند و در انتخاب همسر با آگاهي و بصيرت تصميم
گيري نمايند .
نقش عوامل اجتماعي
پسري كه در يك خانواده اشرافي بزرگ شده
ممكن است با دختري از يكطبقه متوسط يا پائين به خاطر
زيبايي و يا همكلاسي بودن ازدواج نمايد . شايد اين
موضوع در ابتدا مشكلي فراهم نياورد ، ولي به تدريج عدم
معاشرت پدر و مادر و خانواده شوهر با خانواده زن ، به
سبب اين كه به حيثيت اجتماعي آنها لطمه مي خورد ، منجر
به ناسازگاري و اختلاف مي گردد و اگر به طلاق منجر
نشود ، زندگي موفقي هم نخواهدبود . اين حالت در مورد
دختر نيز مي تواند ايجاد گردد .
چنانچه جواني با خصوصيات برجسته ، ولي از
طبقه اجتماعي متوسط يا پائين بخواهد با جواني از طبقه
اجتماعي بالاتر ازدواج كند ، بايد او و خانواده اش را
با ويژگي هاي خود آشنا نمايد و با تشكيل جلساتي جهت
شناخت بيشتر ، آنان را با اقوام و خويشاوندان خود
مواجهسازد . در اين حالت احتمال ناسازگاري كمتر،
خواهد بود .
چنانچه فرد امكان پيشرفت و تحرك اجتماعي
به پايگاه اجتماعي بالاتر را دارد بايد با فردي كه
همان شرايط را دارااست ، ازدواج نمايد . به طور كلي در
اين مبحث مي توان گفت كه هر چه طبقه اجتماعي دختر و
پسر به همنزديكتر باشد ، موفقيت در ازدواج بيشتر است .